آیت الله فاضل لنکرانی: دشمن «انتخابات» را معیار قبولی نظام و اسلام قرار داده است
تاریخ انتشار: ۷ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۶۰۹۲۴۵
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: دشمن نگاه میکند چه تعداد از مردم پای انتخابات میآیند و همان را معیار قبولی نظام بین مردم قرار میدهد.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: دشمن نگاه میکند چه تعداد از مردم پای انتخابات میآیند و همان را معیار قبولی نظام بین مردم قرار میدهد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی که در دیدار با جمعی از اعضای مجمع هماهنگی پیروان امام ورهبری استان قم سخن میگفت، افزود: حرف اول انتخابات، بها دادن به مردم و میدان دادن به آنهاست که حقّ خود را در نعیین سرنوشت با صندوقهای رای مشخص کنند، اینطور نیست که ما بگوئیم انتخابات خوب است، اگر هم در جایی یک جناح یا گروه یا مسئولی بخواهد اعمال سلیقه کند مشکلی نداشته باشد. در درجه اول ما باید میدان را برای اینکه مردم شکوفایی سیاسی خود را نشان بدهند باز کنیم.
آیت الله فاضل لنکرانی افزود: انتخابات در عین اینکه یک حقّ است یک تکلیف شرعی مسلم هم هست، قرآن میفرماید «یأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا»، کدام امانت از ریاست جمهوری یا امر قانونگذاری بالاتر؟
وی در ادامه بیان داشت: مطلب بعدی در مورد مسئولین اجرایی دولت است، چرا در این ایام برق و گوشت و اینترنت را گران میکنند؟ چه کسانی این کار را میکنند؟ این کار با تدبیر سازگاری ندارد. من نمیگویم مردم را فریب دهند، چون خود اینکار بدتر از مصیبت گرانی است. خدا نکند اینطور بشود! چون این کار اعتماد مردم نسبت به دولت را از بین میبرد. بیایید در جاهایی برای مردم تسهیلات قائل شوید و حتی الامکان اجناس ضروری را گران نکنید، چقدر امام، رهبری و مرحوم والد ما در مورد معیشت مردم توصیه نموده اند؟
بر پایه این گزارش مشروح سخنان آیت الله آیت الله حاج شیخ محمدجواد فاضل لنکرانی در دیدار مجمع هماهنگی پیروان امام و رهبری استان قم بدین شرح است:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمْ
الْحَمْدُ للّه رَبِّ الْعَالَمِینْ وَصَلَى الله عَلَى سَیِّدَنَا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینْ
ابتدا مناسبتهای مهم ماه مبارک رجب، خصوصاً ولادت با سعادت امیرالمؤمنین مولی الوحدین علی بن ابیطالب (علیه السلام) را خدمت شما شخصیتهای ارزشمندی که هر کدام به نوبه خود در بخشی از تاریخ قم و مسئولیت نهادهای قم در دوران انقلاب حضور فعال داشتید، تبریک عرض میکنم.
حرف خیلی زیاد است و من فقط به بعضی از مطالب که اولویت دارد اشاره میکنم.
اولین مطلب اینکه ریشهی این نگرانیها و آسیبهایی که امروز ملاحظه میکنیم این است که هنوز حقیقت دین را برای جامعه و نسل امروز درست روشن نکرده ایم. انقلاب ما بر اساس دین بود. انقلابی که امام بزرگوار برپا کرد و شهدای گرانقدرمان خون خود را تقدیم آن کردند برای این بود که دین خدا قوت پیدا کند، برای این بود که دین خدا محور قرار بگیرد.
در آیه شریفه «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا» خدای تبارک و تعالی به وجود مبارک پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) بعد از آن همه تحمل سختیها در دریافت وحی و ابلاغ رسالت، باز به عنوان یک تکلیف میفرماید دین را محور کار خود قرار ده. این تکلیف به پیامبر، تکلیف به همه مردم بوده و هست و خیلی حرف دارد، یعنی همیشه یک فرد مسلمان باید راهی را طی کند که موجب تقویت دین و استمرار آن بشود. در این انقلاب ولو اینکه همه الحمدلله متدیّن بوده و هستند، اما این جناحبندیها و گروهبندیها و نزاعهایی که بر سر مسئولیتها شد همه با حقیقت دین فاصله داشته و با آن سازگاری ندارد بالأخره دین در این جبههبندیها گم میشود، نسبت به همه جریانات سیاسی وضع همینطور است، چه اصلاحطلب چه اصولگرا و چه جریانهای دیگر. مادام که این مسئله را حل نکنیم همیشه این مشکلات خواهد بود.
بالأخره باید به یک محوری ملتزم شویم که همه ما در برابرش خاضع باشیم، وحدت مردم اول انقلاب در گرو دین بود، چرا در جریان انقلاب همه با هم متحد بودند؟، چرا بین پیر و جوان، زن و مرد، حوزوی و دانشگاهی، بازاری و کشاورز، تمییزی نبود؟ برای اینکه محور دین بود. یک وحدت تحسین برانگیزی را دین بین آحاد مردم ایجاد کرد.
دشمن دائماً کار میکند تا دین را ناکارآمد نشان بدهد. ببینید چه ضرباتی از همین راه بر ما وارد کرده؟ یک عدهای که اول انقلاب سنگ انقلاب و ولایت فقیه را به سینه میزدند، امروز میگویند به این نتیجه رسیدیم که ولایت فقیه در شرایط امروزی دنیا نمیتواند پاسخگوی نیازهای مردم باشد. این حرف قطعاً به این جهت است که دین را نفهمیدهاند، تردیدی نیست که تلقیشان از دین یک تلقی غیر صحیح بوده و آن را درست نفهمیده و همینطور در جریان انقلاب جلو آمدند که امروز به راحتی آن را انکار میکنند.
هر چه فکر میکنم آن نقطه اصلی که بتواند ما را به آن شور و شوقی که در اول انقلاب بود برگرداند چه میتواند باشد؟ جز آنکه واقعاً بایستی دین را بیشتر بفهمیم و روی دین کار کنیم و آن را برای مردم تبیین کنیم، چیز مهم دیگری نمییابم. مکلف اصلی همین جهاد تبیین که رهبری معظم فرمودهاند را خداوند در درجه اول وجود مبارک پیامبر قرار داده و فرموده است، «أَنْزَلْنَا إِلَیکَ الذِّکْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیهِمْ»، ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا آن را برای مردم تبیین نمایی.
متأسفانه رسانههای ما هم نیامدند دین را درست تبیین کنند، نمیخواهم وارد این بحث بشوم که اینجا هم درد زیاد است، حوزهها نیز کوتاهی کردند و تردیدی در آن نیست، تقریبا ۲۵ سال پیش آن زمان که سر و صداهایی در دانشگاهها برای تردید و تشکیک در ولایت فقیه بلند شده بود خدمت رهبر انقلاب حفظه الله عرض کردم این مسئله در خود حوزه هم وجود دارد و ما باید رسانهها و حوزه را مکلف کنیم در این مورد سمینارها برگزار کنند، مگر نسل امروز ما چقدر از ولایت فقیه خبر دارد؟ تا میگوئیم ولایت، میگوید مگر من قیّم میخواهم؟ مگر من خودم عقل ندارم؟
ورود این مفاهیم به ذهن او یک جهتش این است که نیامدیم کارایی بالای ولایت فقیه را برای او بهخوبی بیان کنیم. کار به اینجا میرسد افرادی که در گوشه و کنار نظام یا داخل نظام بودند امروز بگویند جمهوری اسلامی به درد نمیخورد و غلط است و در عصر غیبت بهترین نوع حکومت دموکراسی است و این را هم نسبت به بعضی از علما میدهند که آثار سوء فراوانی دارد. هم در حوزهها و هم در دانشگاهها و هم برای اقشار مختلف نه دین را واقعاً درست تبیین کردیم و نه این نظام را درست توانستیم روشن و شفاف کنیم.
اگر میگویند ولایت فقیه استبداد است نیامدیم جواب دهیم و معنای استبداد و ولایت را روشن کنیم و بگوئیم اصلاً ولایت فقیه، ولایت دین و ولایت فقه است نه ولایت شخص. در ولایت فقیه اصلاً شخص مطرح نیست. قانون الهی حکومت میکند نه شخص با آن مشتهیات و خواهشهای نفسانی.
واقعاً خدا یک عنایتی به این ملت کرد که امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) در میان همه فقها این حقیقت را از دل دین بیرون آورد و به جامعه عرضه کرد. تمام نگرانی ما این است که خدای ناکرده این امر ضعیف بشود! ولو اینکه امروز بحمدالله دنیا و جامعه مسلمین پیام امام و انقلاب را گرفتهاند، ولی در داخل خودمان آنطور که باید و شاید در مسیر این فکر و اندیشهی بسیار متعالی نیستیم.
واقعاً بیایند بحثهای علمی و تخصصی کنند و نظام ولایت فقیه را بر خواستههای بشر تطبیق دهند، بالأخره شرط موفقیت حکومت این است که خواستههای فطری بشر را برآورده کند، تنها نظامی که میتواند خواستههای صحیح بشر را برآورده سازد همین نظام ولایت فقیه است. ولی موانع زیادی در این چهل و چند سال ایجاد شد، ناکارآمدیهای بعضی از مسئولین اجرایی یا مخالفت با فرمایشات و ارشادات رهبری در مقام عمل، بخش عمدهای از این قضیه بوده است.
عرض من این است که در این مجمع مبارک واقعاً راجع به این مطلب اندیشه کنید، از بزرگان دعوت کنید، جلسات علمی گذاشته شود، و راهکاری برای آن اندیشیده شود.
نکته دوم بحث انتخابات است که امروز بحث روز جامعه ماست، حرف اول انتخابات، بها دادن به مردم و میدان دادن به آنهاست که حقّ خود را در نعیین سرنوشت با صندوقهای رای مشخص کنند، اینطور نیست که ما بگوئیم انتخابات خوب است، اگر هم در جایی یک جناح یا گروه یا مسئولی بخواهد اعمال سلیقه کند مشکلی نداشته باشد.
در درجه اول ما باید میدان را برای اینکه مردم شکوفایی سیاسی خود را نشان بدهند باز کنیم، هیچ مسئولی حق ندارد اعمال سلیقه شخصی کند. اعمال سلیقه شخصی یعنی تضییع حق عمومی جامعه. اینکه، چون فلان شخص در فلان جناح است نباید به مجلس بیاید، با کدام یک از مواد قانونی تطابق دارد؟ قانون معیارهایی را مشخص کرده که باید رعایت شود. توقع این است که بعد از فرمایشات رهبری که تاکید بر مشارکت حداکثری فرمودند میدان برای عموم نخبگان جامعه و گروهها باز شود.
حال اگر معلوم شود افراد تأیید صلاحیت شده همه مربوط به یک فکر خاصی هستند، روشن است مشارکت حداکثری که مطالبه مهم رهبری است محقق نمیشود، هر چه هم بگوئیم تکلیف است، واجب است و اساس نظام در خطر است سودی نخواهد داشت. باید راه باز باشد. اینطور که از قرائن پیداست، البته نمیخواهم بگویم مسئولین اعمال نظر شخصی کردهاند، ولی نتیجه نتیجهای نیست که میدان را برای همه افراد باز گذاشته باشد. ضمن احترامی که به شورای محترم نگهبان میگذاریم که واقعاً هم محترم است، ولی نمیدانیم در مجموعههایی که با این شورا مرتبط هستند چه افرادی اعمال نظر میکنند و آن شورا را به این نتیجه میرسانند؟ انتظار از شورای نگهبان این است که به حضور حد اکثری مردم توجه ویژه فرماید.
من همین جا عرض کنم وجود اشکالات نباید سبب دلسردی دلسوزان انقلاب بشود، بالأخره رهبری هم فرمودند امروز انتخابات معیاری برای سنجش اعتبار نظام شده، البته من یک وقتی میگفتم ممکن است یک کسی نظام را قبول داشته باشد، اما بگوید ما داوطلبی نداریم و در انتخابات شرکت نمیکنیم که اگر این تفکیک به حسب واقع انجام میشد از یک جهاتی هم خوب بود، ولی دنیا امروز این مسئله را با اعتبار نظام گره زده، دشمن نگاه میکند چه تعداد از مردم پای انتخابات میآیند و همان را معیار قبولی نظام بین مردم قرار میدهد.
به قول ما طلبهها گاهی یک ملاک به عنوان ثانوی مطرح میشود. اینکه رهبری معظم میفرمایند مخالفت با انتخابات مخالفت با اسلام است، چون امروز دشمن علامت اسلام ناب را در این کشور انتخابات قرار داده، لذا هر کسی هر مقداری که توان دارد باید همه اقشار و گروهها را ترغیب به حضور و مشارکت کند. اعتراض خود نسبت به عملکرد مسئولین را هم به شکل متین اعلام کنید، چون واقعا نگران هستیم آن مشارکت حداکثری مطلوب خدای ناکرده محقق نشود.
من در دوره قبل انتخابات بحثی را در مرکز فقهی به نام فقه انتخابات مطرح نمودم، چون در آن زمان عدهای در همین حوزه قم تردید کردند که چه کسی گفته شرکت در انتخابات واجب شرعی است؟ اگر هم امام اول انقلاب فرموده بخاطر شرائط اول انقلاب بوده، الآن انتخابات یک حقّ است اگر کسی خواست شرکت میکند و اگرهم نخواست نمیکند، جواب این حرف خیلی روشن است، انتخابات در عین اینکه یک حقّ است یک تکلیف شرعی مسلم هم هست، قرآن میفرماید «یأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا»، کدام امانت از ریاست جمهوری یا امر قانونگذاری بالاتر؟
باید یک مجلسی تشکیل شود که افرادش از شخصیتهای نخبه، علمی، انقلابی، با تجربه، به دور از حبّ و بغضهای سیاسی و به دور از توقعات شخصی باشند نه آنکه بخواهند مجلس را پلی برای رسیدن به مقاصد دیگر قرار دهند که متأسفانه گاهی واقع شده، در مجلس به عنوان یک مسئولیت الهی بنشینند و قانونی که به مصلحت مردم است را تصویب کنند. البته این انتقاد نیز بجاست که در این شرایط نزدیک انتخابات موضوعاتی مثل بحث بازنشستگان در مجلس تصویب میشود که نشان از بی سلیقگی است. چرا در این شرایط یک مجموعهای را نسبت به انقلاب ناراضی میکنید؟
مطلب سوم نیز در مورد مسئولین اجرایی دولت است، چرا در این ایام برق و گوشت و اینترنت را گران میکنند؟ چه کسانی این کار را میکنند؟ این کار با تدبیر سازگاری ندارد. من نمیگویم مردم را فریب دهند، چون خود اینکار بدتر از مصیبت گرانی است. خدا نکند اینطور بشود! چون این کار اعتماد مردم نسبت به دولت را از بین میبرد. بیایید در جاهایی برای مردم تسهیلات قائل شوید و حتی الامکان اجناس ضروری را گران نکنید، چقدر امام، رهبری و مرحوم والد ما در مورد معیشت مردم توصیه نموده اند؟
یک زمان والد ما فرمودند دیشب تا صبح خوابم نبرد، پرسیدم چرا؟ گفت دیروز عصر به من گفتند سیبزمینی گران شده، من حساب کردم یک کارگر با زن و چند سر عائله که خوراکشان نان و سیبزمینی است چه کند، از کجا بیاورد؟ بزرگان ما اینطور بودند و بحمدالله هستند، اما الآن این گرانیهای بسیار عجیب و تورم بسیار بالا و این نابسامانیهای اقتصادی، زندگی مردم را سخت کرده است در عین اینکه مسئولین اجرایی به صورت جهادی هم کار میکنند، ولی باید مشخص شود چه کسانی این فاجعهها را به وجود میآورند؟
این اختلاسهای عجیب و غریب را اگر مسئولین از کنارش بی تفاوت بگذرند، سبب دلسردی مردم نه فقط از انتخابات، بلکه از اصل نظام میشود، آیا یک مسئول باید بگوید ما اطلاع دادیم و گفتیم و دنبال کردیم؟! یا شفاف بگوید چه کسی معرفی شد و با چه کسی برخورد شد؟ پول کجا برگشت؟ چقدر برگشت؟ مردم سؤال دارند، وقتی پاسخ شفاف داده نشود دلسرد میشوند.
البته نسبت به اسلام هرگز دلسرد نمیشوند، اما نسبت به شما مسئولین دلسرد میشوند و نباید این کار انجام بشود. باید به صورت شفاف، هر کسی بیتالمال را تضییع کرده در هر مقامی که باشد به مردم معرفی گردد. در این شرایط بحرانی چنگاندازی به بیتالمال بدترین نوع خیانت به مردم و نظام است. ان شاء الله هم مسئولین قضایی و هم مسئولین اجرایی توجه به این مهم داشته باشند.
مطلب آخر راجع به قم است. قم با وجود این حوزه با عظمت که پایگاه مرجعیت و روحانیت و خاستگاه انقلاب میباشد، شایسته است که نمایندگانش در مجلس، افرادی مجتهد خبیر، آگاه و آشنا به مسائل روز باشند تا شأن والای قم حفظ گردد.
این مجمع که اعضایی ریشهدار، متدین، انقلابی و پرسابقه دارد باید بیش از این فعال باشد، آدم گاهی احساس میکند چگونه رهبری معظم حفظه الله قدم به قدم امور را مدیریت میکند، راجع به انتخابات زنها چه کار کنند، نخبگان و ورزشکاران چه کار کنند، این کار وظیفه دیگران است نه ایشان، اما چه میشود کرد وقتی دیگران درست به وظایفشان عمل نکنند ایشان وارد عمل میشود.
وظیفه ما قمیها ازمنِ طلبه گرفته تا طلاب و اساتید و شما عزیزان اینست که با بخشهای مختلف مردم صحبت کرده تا یک حرکت و موج گسترده ایجاد شود. دنیا الآن منتظر است ببینید حضور مردم در این انتخابات نسبت به قبل چند درصد کمتر یا بیشتر میشود که بخواهد بر آن اساس با ایران برخورد کند.
امیدواریم در این دوره چند نفر از افرادی که از هر جهت بتوانند شأن انقلابی و علمی قم را در مجلس حفظ کنند انتخاب شوند، و برای آینده هم باید یک کار دراز مدت ریشهدار کنیم. ان شاالله این مجمع بستری گردد برای حرکت در مسیر واقعی امام، برای حفظ اهداف و اندیشههای امام و رهبری و استمرار واقعی انقلاب.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: انتخابات 1402 انتخابات مجلس مسئولین اجرایی اعمال سلیقه رهبری معظم اول انقلاب ولایت فقیه قرار داده برای مردم آیت الله
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۶۰۹۲۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مطهری امام
دوازدهم اردیبهشت 1358 ش درحالی که تنها دو_ سه ماهی از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی می گذشت ، یکی از تلخ ترین و خسارت بار ترین حوادث نا گوار برای رهبر انقلاب وآینده نظام جمهوری اسلامی به دست اشقیای از جنس خوارج رقم خورد و «متفکر و فیلسوف و فقیه عالیمقام » حضرت آیت الله مرتضی مطهری (أعلی الله مقامه ) با تیر جهالت و عداوت به شهادت رسید .
مقامی که برای آن عالم ربانی غایت آمال بوده ولی برای رهبر واستاد بزرگ او مصیبتی بسیار سنگین و برای ایران و نظام نوپای آن خسارتی غیر قابل جبران بوده است.
درباره شخصیت ذو ابعاد و جان پاک و افکار و اندیشه متقن و روشنگر استاد شهید بسیار گفته شده و نوشته شده و البته همچنان جامعه و جوانان و همگان نیازمند اندیشه زلال اسلامی او می باشند . اما در این مجال و مقال به نسبت و ارتباط و ارادت و علاقه و اعتماد آن اسلام شناس بزرگ و امام خمینی پرداخته می شود.
استاد شهید سیزدهم بهمن 1298ش متولد شده و در دامن مادر و پدری مؤمن و پاک سرشت و اهل عبادت و خدمت بالید. او در سنین کودکی به مکتب خانه رفت و مراحل اولیه آموزش را آغاز کرد و در حدود سیزده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت کرد و حدود دو سال در آن محیط تحصیلات مقدماتی علوم اسلامی را فرا گرفت .
وضعیت حوزه های علمیه در آن دوران گرفتار دیکتاتوری مذهب ستیز رضا خانی بود و سرو سامان مناسبه نداشت و به همین خاطر مرتضای جوان و تشنه ی معارف و حقایق به فریمان برگشتو حدود دو سال با بهره گیری از کتابخانه پدر به تأمل و تفکر واندوختن اطلاعات مذهبی و به ویژه مطالعه تاریخ اسلام اشتغال داشت.
«اغلب کتاب دستش بود و فقط مطالعه می کرد. بعد ها در قم می گفت من هرچه مایه مطالعات تاریخی دارم، مربوط به همان دو سالی است که از مشهد به فریمان برگشتم» (پاره ای از خورشید،صفحه76)
در همان دوران سخت و سیاه که ترکیب دیکتاتوری رضا خان و تحولات سلطه جویانه و زیاده خواهانه جهانی ، جنگ جهانی دوم را رقم زد و ایران به اشتغال متجاوزین در آمد و ملت ایران نمی دانست از فرار شاه ظالم خوشحال باشد و یا از اشغال کشور و قحطی عمومی ناراحت باشد؛ مرتضای جوان در جستجوی دست یابی یا بی گوهری بود که فطرت او بدان سو هدایتش می کرد. یکای از برادران استاد می گوید:« ایشان شش- هفت ماه بعد از فوت مرحوم آیت الله حائری به قم رفت .» (همان، صفحه 76 )
رحلت آیت الله حائری دهم بهمن 1315 بوده و با این حساب آیت الله مطهری در پاییز 1316 به همرا دایی خود مرحوم شیخ علی روانه قم شد و از اینجا بود که عنصر کلیدی اساتید و مربیان بزرگ در شکل دهی به شخصیت این جوان جویای حقیقت و طالب کمال و سعادت به ایفای نقش پرداخت .
سه عنصر والدین - ژنتیک، معلمان و مربیان و محیط که سازنده شخصیت آدمی هستند، برای استاد مطهری به بهترین نحو مهیا گردید و او از پدر و مادری مؤمن و وارسته برخوردار بود که همانها محیطی ایمانی و معنوی برای زندگی این کودک و نوجوان فراهم کردند و به رغم نامناسب بودن محیط عمومی کشور، محیط خانه وخانواده برای مرتضای جویای حقیقت مطلوب و سازنده بود تا اینکه «هجرت» سازنده او به قم رقم خورد و او از پاییز 1316 تا پاییز 1331 به مدت پانزده سال مراحل تحصیل و تهذیب را سپری کرد و از برترین و بهترین الهی مردان در طبقه اساتید کسب فیض کرد. وی گرچه از بزرگانی چون آیت الله حجت و آیت الله محقق داماد هم استفاده علمی کرده است ؛ ولی اثر گذاران اصلی بر شخصیت علمی و معنوی استاد شهید مطهری حضرات آیات: بروجردی، امام خمینی، علامه طباطبایی و میرزا علی آقا شیرازی بوده اند.
آوازه فقاهت آیت الله بروجردی چنان انتشار یافته بود که بعضی از جویندگان فقاهت از حوزه علمیه قم به بروجرد و محضر آن فقیه محقق می رفتند که یکی از آنها استاد مطهری بود که تابستان 1322 از قم به بروجرد رفت و تحصیلات حوزه علمیه قم را به تحصیل در بروجرد بدل کرد، چنانچه پس از هجرت آیت الله بروجردی به قم از سال 1323تا سال 1331 که در قم اقامت داشته در درس های فقه و اصول آن استاد شاگرد پرور شرکت می کرد و از برجستگان محضر آن فقیه بزرگ بوده است .
استاد مطهری گرچه به صورت رسمی از سال 1329تا1331 و تنها فلسفه مشاء - بخشی از الهیات شفاء بوعلی – را در کلاس درس علامه طباطبائی شاگردی کرد و در جلسات مخصوص «اصول فلسفه و روش رئالیسم» حضور می یافت ، ولی از همان زمان تا پایان عمر خود ارتباط علمی با ایشان و بهره گیری از محضرشان داشت شرح و تبیین کتاب اثر گذار اصول فلسفه و روش رئالیسم و نیز بهره گیری از تفسیر عظیم المیزان در بیانات و تألیفات ایشان مشهود است.
آشنائی و ارتباط و ارادت طرفینی او با آیت الله میرزا علی آقا شیرازی هم اتفاق غریبی است . او خود می نویسد :
« تابستان سال 1320 پس از پنج سال که در قم اقامت داشتم، برای فرار از گرمای قم به اصفهان رفتم . تصادف کوچکی مرا با فردی آشنا با «نهج البلاغه» آشنا کرد . او دست مرا گرفت و اندکی وارد «نهج البلاغه» کرد... از آن پس چهرۀ « نهج البلاغه» در نظرم عوض شد ، مورد علاقه ام قرار گرفت و محبوبم شد. گویی کتاب دیگری است غیر آن کتابی که از دوران کودکی آن را می شناختم ... به خود جرئت می دهم و می گویم او به حقیقت « عالم ربانی» بود... او هم فقیه بود و هم حکیم و هم ادیب و هم طبیب .
فقه و فلسفه و ادبیات عربی و فارسی و طب قدیم را کاملاً می شناخت و در برخی متخصص درجه اول به شمار می رفت... او با « نهج البلاغه» می زیست،با «نهج البلاغه» تنفس می کرد، روحش با این کتاب همدم بود، نبضش با این کتاب می زد و قلبش با این می تپید ... راستی مرد حق و حقیقت بود.» (سیری در نهج البلاغه، صفحه12-7).
اما استاد شهید آیت الله مطهری که باید کل دوران تحصیلات بسیار مؤفق و با برکت او را در حوزه علمیه مشهد و قم بیست سال دانست، طولانی ترین مدت شاگردی و نیز تنوّع دروسی که استفاده کرده بود، شاگردی در محضر امام خمینی بوده است. او که از همان مشهد شیفته حکمت الهی و حکمای ربانی شده بود، آغاز آشنایی و ارتباط خود با حضرت امام را چنین روایت کرده است :
«پس از مهاجرت به قم، گمشدۀ خود را در شخصیتی دیگر یافتم . فکر کردم که روح تشنه ام از سرچشمۀ زلال این شخصیت سیراب خواهد .
اگر چه در آغاز مهاجرت به قم، هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم و شایستگی ورود به معقولات را نداشتم اما درس اخلاقی که به وسیلۀ شخصیت محبوبم در هر پنج شنبه و جمعه گفته می شد و در حقیقت درس معارف و سیر سلوک بود، نه اخلاق به مفهوم خشک علمی، مرا سرمست می کرد.
بدون هیچ اغراق و مبالغه ای، این درس مرا آنچنان به وجد می آورد که تا دوشنبه و سه شنبۀ هفتۀ بعد، خودم را شدیداً تحت تأثیر آن می یافتم.
بخش مهمی از شخصیت من در آن درس و سپس در درس های دیگری که در طی دوازده سال از اسناد الهی فرا گرفتم، انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و می دانم . راستی که او «روح قدس الهی » بود.» (علل گرایش به ما دیگری،صفحه9-8).
متفکر شهید در طول این دوازده سالی که گفته، درس های اخلاق که توصیفش نمود و حکمت متعالیه و اصول فقه و فقه را از محضر این اسناد الهی تحصیل کرد و علاوه بر تسلط و تخصّص فوق العاده در این رشته های اصلی علوم اسلامی، جان و روح خود را صیقل داده و همانند این اساتید بزرگ و سازنده خود، بی مبالغه از علمای ربانی گردید و با همین سرمایه علم و دانش والا و روح و جان تهذیب شد،مؤفق به آن همه خدمت فکری و تربیتی طی دهها سال وآثار ماندگار او همچنان منشأ روشنگری و هدایت می باشند.
درس اخلاق معروف حضرت امام از سال 1315تا سال1323 به مدت هشت سال در حوزه علمیه قم مجمع مشتاقان کمال بوده و البته معلوم نیست شهید مطهری از چه سالی در آن درس حضور می یافته ولی شاید قید دوازده سال دلالت کند که از حدود سال 1318 یا 1319 این توفیق را داشته که یکی از شاگردان آن درس باشد واما درس دیگری که او از محضر امام خمینی فرا گرفته بود، حکمت متعالیه بوده است . اهل این رشته می دانند که طالبان فلسفه اسلامی در حکمت متعالیه دو کتاب محوری را تحصیل می کنند؛ شرح منظومه ملا هادی سبزواری و اسفار صدر المتألهین.
استاد مطهری آخرین دوره تدریس شرح منظومه امام خمینی را درک کرد و در واقع خلاصه و عصاره حکمت متعالیه را بر محور این کتاب از ایشان که بیش از دو دهه استاد برجسته و شناخته شده حکمت صدرائی و عرفان نظری و عملی بوده، استفاده کرده است .
حضرت امام به موازات درس شرح منظومه و دروس دیگری که داشت، اسفار را نیز برای شاگردان سطح بالاتر تدریس می کرد و آیت الله مطهری و تعدادی از شاگردان درس شرح منظومه پس از اتمام آن کتاب از استاد اجازه گرفته و در درس اسفار شرکت کردند و کتاب نفس اسفار را از محضر او بهره بردند و به گفته هم مباحثه یازده ساله او مرحوم آیت الله منتظری دیگر بخش های اسفار را با توجه به آشنائی و تسلط بر حکمت متعالیه، مباحثه کردند و بدین صورت استاد حکمت صدرائی آنها تنها امام خمینی بوده است.
آنان همچنین در دهه بیست علاوه بر شرکت در درس فقه و اصول آیت الله بروجردی، از استاد فلسفه و اخلاق خود – امام خمینی – در خواست کردند درس اصولی برای آنها داشته باشد و به مدت هفت سال مباحث أمارات و و اصول علمیه دانش اصول را به صورت بسیار تحقیقی فرا گرفتند، درسی که هم استاد و هم شاگردان اصلی، آن را بسیار جدّی گرفته بودند و محصول آن درس هفت ساله به قلم امام دو جلد انوار الهدایه، یک جلد استصحاب و یک جلد تعادل و ترجیح و اجتهاد و تقلید و نیزرساله لا ضرر شده است.
در درس فقه نیز مدت چند ماه مقداری از «کتاب الزکاه» را فرا گرفتند .
دوران دیگر از ارتباط و همراهی این استاد و شاگرد در آغاز نهضت امام خمینی بوده که منجر به دستگیری و زندانی شدن این دست پرورده حضرت امام شده بود،اما مهم تر اینکه این ثمره فاخر اساتید برجسته حوزه علمیه قم در دهه های سی،چهل و پنجاه در تهران و محیط دانشگاه و حلقه های فکری اهل فکر اسلامی، با قلم توانا و بیان رسای خود سخنگوی اسلام قرآن و نهج البلاغه کرده بود و در این عرصه علاوه بر محدودیت ها و مزاحمت های حکومت ضد اسلامی و دیکتاتوری، با «تحجر» و «التفاط» مواجه بود که به مثابه دو لبه یک قیچی آن اسلام شناس بزرگ را مورد آزار و اذیت و مزاحمت قرار می دادند .
عده ای با افکار متحجرانه و قیافه مقدس مآ بانه تحمل دیدن کتاب «مسئله حجاب» و «نظام حقوق زن در اسلام » را نداشتند و حتی به شکوه پیش امام در نجف گفتند آقای مطهری با نوشتن کتاب «مسئله حجاب»موجب بی حجابی زنان شده است و از طرف دیگر اهل التقاط پندارها و یافته های خود را به نام اسلام عرضه می کردند که مقدمه کتاب « علل گرایش به ما دیگری» استاد شهید شکوه از این طیف است.
آیت الله مطهری در اوج غربت پدید آمده از این طیف ها و هجمه های آنان ، در سال 1356 نامه ای تاریخی به استاد و مربی خود می نویسد و در این نامه حتی لب به شکوه می گشاید :
« استاد و مقتدای بزرگوارم ! حوادث ناگوار پی در پی برای اسلام از یک طرف و روشن بینی ها و اقدامات مثبت و منفی به موقع و صحیح آن استاد بزرگواراز طرف دیگر، موجب شده که روز به روز جدّی تر و با خلوص و صمیمیت بیشتر آرزو کنم از خداوند متعال مسألت نمایم که وجود مبارک آن رهبر عظیم الشأن را برای همه مسلمانان مستدام بدارد... خدا را گواه می گیرم که کمتر اتفاق می افتد که در حال یا مقام و موقف دعایی این وظیفه را فراموش کنم و امیدوارم که مشمول دعوات خیریه شما بوده باشیم .»(سیری در زندگانی استاد مطهری، ص219).
استاد شهید در این نامه از جریان های : مارکسیستی ، مجاهدین، مخالفین روحانیت جریان شریعتی نام برده و به معرفی آنها پرداخته و به رهبر خود می گوید:
« گروه های چهار گانه فوق با من به حساب اینکه تا اندازه ای اهل فکر ونظر وبیان و قلم هستم به شدت مبارزه می کنند؛ شایعه برایم می سازند، جعل و افترا می بندند به طوری که خود را مصداق آن شعر فارسی می بینم که محقق اعظم خواجه نصیرالدین طوسی در آخر شرح اشارات به عنوان زبان حال خود آورده است :
به گردا گرد خود چندان که بینم بلا انگشتری ومن نگینم
ولی به لطف و عنایت پروردگار و توجهات اولیاء دین هراسی به خود راه نخواهم داد.این مقدار بثّ شکوی را جز به مثل حضر تعالی که استاد عالیقدرم و به جای پدرم هستید نمی کنم. من الان مرکز ثقل حملات این گروه ها هستم ... بار دیگر تکرار می کنم من جداً از خداوند متعال طول عمر برای شما می خواهم و فوق العاده نگرانم که اگر خدای ناخواسته پای حضرت عالی که تنها شخصیتی هستید که همه این گروه ها از او حساب می برند از میان برود اوضاع فوق العاده ناراحت کننده خواهد بود .»
به موازات افزایش دیکتاتوری رژیم پهلوی و وابسته تر شدنش به آمریکای سلطه گر، آگاهی های ملت ایران با رهبری امام خمینی ارتقاء یافت و موج انقلاب اسلامی آغاز گردید و توطئه شاه و صدام، حضرت امام را وادار به هجرتی سرنوشت ساز نمود و همان چهار ماه سرنوشت ساز اقامت ایشان در پاریس به مثابه شب قدر مبارزات ملت ایران، به پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم دیکتاتوری و تأسیس نظام مردمی – اسلامی جمهوری اسلامی منجر شد. در مدت اقامت رهبر مبارزات در پاریس استاد مطهری جزء اولین شخصیت هایی بود که به دیدار و زیارت امام شتافت و او خود می گوید :
«من که قریب به دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کرده ام باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز اضافه شد.» (پیرامون انقلاب اسلامی، صفحه 21)
در همین دوران استاد شهید با بیان رسا و تبیین های گویای خود به مثابه سخنگو و ترجمان فکر و اندیشه امام خمینی عمل می کرد و در تلاش شبانه روزی در کنار دوستان و همرزمان دیگر خود مانند شهیدان بهشتی و با هنر و مرحومان هاشمی رفسنجانی و مولوی اردبیلی در کنار چند تن از رجال مذهبی – سیاسی غیر روحانی هسته اولیه شورای انقلاب را طبق نظر و مأموریت امام خمینی شکل دادند و تظاهرات های عظیم میلیون ها تن از ملت را هدایت و مدیریت کردند و به خصوص او اندیشه پیشنهادی امام خمینی درباره نظام جایگزین نظام سلطنتی؛ یعنی «جمهوری اسلامی» را تشریح می کرد، به اینکه این نظام سیاسی جایگزین به معنای مدیریت و گزینش مدیران نظام جدید با رأی و نظر و انتخاب واقعی و نه نمایشی ملت ایران خواهد بود و در چنان نظامی احکام و موازین اسلام به مثابه « مواد» این «صورت» خواهد بود تا از ترکیب این دو به تباهی ها و عقب ماندگی ها و وابستگی ها خاتمه داده شود چرا که تحلیل عمیق خودشان از تحولات دوران معاصر ایران چنین بوده است :
« ملت ایران در طول تاریخ خود، به استثنای فترتهای کوچک و محدود، در زیر چکمه استبداد به سر برده و از این رو با اینکه به اعتراف اهل بصیرت یکی از باهوش ترین و با استعداد ترین ملل جهان است نتوانسته است در عرصه بین المللی استعداد های خود را بروز دهد .
در هفتاد و اندی سال پیش که از استبداد به ستوه آمده بود به رهبری روحانیونی آگاه و مجاهد و پایمردی مجاهدینی مسلمان کوشش کرد رژیم آزادی و دموکراسی را در ایران برقرار سازد، ولی این دولت مستعجل نپایید و کودتای 1299که با کودتای 1332 تأکید شد بساط آزادی و دموکراسی را برچید و حکومت فردی و استبدادی را بار دیگر برقرار کرد.» ( نامه ها و ناگفته ها، صفحه 199 )
به اعتقاد استاد متفکر، « اگر آزادی و دموکراسی محفوظ می ماند ملت ایران امروز در ردیف مترقی ترین کشور های جهان بود، در صورتی که پس از سه ربع قرن هنوز از نظر فقر و بی سوادی و فرهنگ و تمدن در ردیف عقب مانده ترین کشور های جهان است .
اختناق سیاسی و اجتماعی و محرومیت از آزادی و مشارکت در تعیین سرنوشت خود یکی از موجبات خشم و نفرت این مرد است.» (همان)
البته هدفی که آن استوانه و رکن فکری انقلاب اسلامی برای مبارزات در نظر داشت و جامعه ای را که انتظاری می کشید چنین بوده است :
« برچیده شدن حکومت استبدادی و برقراری نظام دموکراسی بر طبق موازین اسلامی و رسیدن به آزادی که شرط اصلی رشد و تکامل انسانی و اجتماعی است، اعم از آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی اجتماعات همراه با امنیت وواقعی قضایی و اجتماعی و بدون دخالت و مزاحمت های رنگارنگ دستگاه های انتظامی .» (همان،صفحه 202).
در نگاه استاد شهید بُعد اسلامی جمهوری « با الهام از روحانیون طراز اول آشنا به مقتضیات زمان» قابل اجرا می باشد. دو وصف « طراز اول » و «آشنابه مقتضیات زمان» بسیار جای تأمل و تفکر دارد و باید دید آیا در این زمینه طبق این معیار ها عمل شده و یا عمل می شود و برترین عالمان دینی و آگاه ترین آنها به زمان و اقتضائات و نیاز های زمان و زمانه نقش دارند و یا تنزل سطح، تنها به مؤید ها میدان داده می شود ؟!
استاد شهید از حیث اقتصادی جامعه ساخته شده در جمهوری اسلامی را چنین جامعه ای می داند : « اجرای برنامه اقتصادی نوین بر اساس مبارزه صادقانه با فواصل طبقاتی و بالا ترین سطح تولیدات کشاورزی و صنعتی کردن کشور با برنامه صحیح و جلوگیری از اسراف وتبذیر بودجه عمومی به عناوین مختلف.»(همان،صفحه203 )
باید پس از گذشت چهار دهه از عمر نظام جمهوری اسلامی صادقانه ومنصفانه به کارنامه اقتصادی آن با چنین هدفی که ترسیم شده بود نمره داد که چه وضعیتی داریم و معاش ملت چه جایگاهی دارد؟!
استاد شهید در پایان این مکتوب خود که در سال 1357 نوشته بود تصریح می کند که :« بار دیگر تأکید می کنم که اجرای همه این خواسته ها فرع بر این است که اولین خواسته اجرا شود [ یعنی برچیده شدن حکومت استبدادی و بر قراری نظام دموکراسی بر طبق موازین اسلامی و رسیدن به آزادی که شرط اصلی تکامل انسانی و اجتماعی است] بدون آن هیچ چیز دیگر عملی نیست و اگر عملی شود مانند همیشه جز صورت سازی و اغفال نخواهد بود.» (همان)
این مطهری بود که داغ شهادت او امام خمینی را داغدار و گریان کرد و آن مربی بزرگ و مقتدای او آن گونه از او سخن گفته که برای هیچ یک از بزرگان بزرگوار دیگر نگفته است :
« ضایعه أسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالیمقام مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می کنم ؛ تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کج روی ها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد؛ تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود. من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایی بود که حاصل عمرم محسوب می شد . در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثلمه ای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست .» (صحیفه امام، ج،ص؟ )
حضرت امام مطهری عزیز خود را چنین وصف می کند :
« مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود.»
و او از شخصیت هایی می داند که با فداکاری « در زندگی و پس از آن با جلوه خود نور افشا نمی کرده و می کنند.» و « با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می بخشند و به ظلمت ها نور می افشانند.» چنین بود که امام او را «فرزند عزیز» و « پاره تن» خود می نامد و در اولین سالگرد شهادت او پیام می دهد، کاری که برای دیگر شهیدان و الاقدر تکرار نشد و نوشت :
« مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانه ای محکم برای حوزه های دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور بود .... من به دانشجویان و طبقه روشنفکران متعهد توصیه می کنم که کتاب های این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه های غیر اسلامی فراموش شود.»(صحیفه امام ،ج،ص )؟
امام خمینی این متفکر بزرگ را « اسلام شناس عظیم الشأن » می نامد و همینجا است که باید از حوزه های علمیه و حکومت جمهوری اسلامی می پرسید که با تفکر و اندیشه والا و روشنگر این « اسلام شناس عظیم الشأن » در حوزه ها و ارکان حکومت چگونه برخوردی شده و می شود ؟!
آیا در این چهار دهه حوزه های علمیه سعی کردند محصولات آنها اسلام شناسانی از سنخ و جنس مطهری باشند یا وضعیت به گونه ای دیگر رقم خورده وپیش می رود ؟!
آیا در ارکان حکومت و بخش های مختلف تقنینی و اجرائی و قضائی و در دانشگاه ها و مراکز علمی و پژوهش نظام جمهوری اسلامی دغدغه ها و اهدافی که آن مغز متفکر ترسیم کرده بود پیگیری می شود و یا اینکه افکار دیگری از سر غفلت و یا با اهدافی خاص جایگزین شده است؟!
آنچه در این مختصر آمده ترسیمی شتاب زده از شخصیتی بزرگ و اسلام شناسی عظیم الشأن بوده که اسلام را در مکتب اهل بیت با دو ویژگی و فصل مقوّم « عقلانیت » و « عدالت » شناخته بود و به همان صورت معرفی می کرد و تفکر شیعی در اندیشه استاد شهید مطهری حول دو عنصر « عقل » و «عدل» می چرخید و اینجاست که باید وضعیت و کارنامه نظام جمهوری اسلامی را با این دو معیار سنجید و آسیب شناسی کرد و انحرافات و اشتباهات را اصلاح کرد و تمام سعی و تلاش معطوف به این باشد که این ثمره مجاهدات و وعده های امام خمینی و بزرگانی چون استاد شهید مطهری واقعاً مایه افتخار و الگو قرار گرفتن باشد و مبادا که عبرت آیندگان گردیم.